ماریه«ماریه» از زنانی است که در دودمان امامت خدمت می کرد و در روز ولادت حضرت ولی عصر (عج) او را دیده که با انگشت سبّابه به سوی آسمان اشاره کرده و می گوید:
«الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدِ وَ آلِهِ...». («کشف الغمّة»، ج 2، ص 431)
«صقیل» از نامهای مادر گرامی امام عصر (عج) است. هر شیء نورانی، صیقلی و جلا داده شده را، «صیقل» می گویند.
علامه مجلسی می فرماید: «نرجس خاتون پس از آنکه به آن وجود نورانی حامله شد، هاله ای از نور و ضیاء او را فرا گرفت، آنگاه به جهت این نورانیّت فوق العادّه، او را «صیقل» نام نهادند». («بحار الانوار»، ج 51، ص 15)
«سبیکه» از نامهای «نرجس خاتون»، مادر گرامی امام زمان (عج) است.
«سبیکه» طلای ناب و نقره ی خالص را گویند که پس از گداخته شدن، ناخالصی های آن جدا گردد و طلای ناب و نقره ی خالص به صورت شمش در قالبها ریخته شود. («لسان العرب»، ج 6، ص 62)
او در پایتخت بیزانس در عشق امام حسن عسکری علیه السلام گداخته شده و همه ی ناخالصی های امپراطوری روم به دست کیمیا اثر حضرت زهرا (س) از او جدا شد و طلای ناب جهان خلقت از او پدید آمد. («او خواهد آمد»، ص 23)
آغاز فعالیت مدعیان دروغین
شروع این تفکر به دوران نایب دوم محمدبن عثمان بر میگردد. در زمان نایب اوّل، (عثمان بن سعید)، به علل مختلفی، منحرفان نتوانستند فعالیت کنند و لذا در دوران نیابت نایب اوّل خبری از ادعای دروغین نیابت نیست. اگر هم باشد به صورت خیلی کم رنگ مطرح بوده که مشهود و ملموس نبوده است.
علل عدم وجود این دروغ گویان در دوره نایب اول عبارت است از:
1. عثمان بن سعید از اشخاص مشهور و مورد اطمینان در میان شیعیان بود. همان طوری که گفته شد در زمانهای پیش از غیبت صغری، از طرف امام هادی و امام حسن عسکریعلیهما السلام و به نظر برخی حتی از طرف امام جوادعلیه السلام نیز وکالت داشته است. سوابق طولانی او با ائمهعلیهم السلام، باعث شده بود که شهرت و منزلت خاصی در میان شیعیان داشته باشد. از این رو منحرفان در دوره نیابت وی، نتوانستند ابراز وجود کنند.
2. شرایط سیاسی و اجتماعی مساعد نبود که کسی ادعای دروغین بکند. در اوایل غیبت صغری، دولتمردان عباسی شدیداً مراقب اوضاع بودند و با تمام قوا تلاش میکردند ردپایی از مهدیعلیه السلام و یاران او پیدا کنند و آنها را نابود سازند. بدین جهت کسی غیر از عثمان بن سعید، جرأت نمیکرد خود را به چنگال مرگ گرفتار کند؛ لذا فعالیت و نیابت او در آن دوره، یک جهاد بزرگ به شمار میرفت.
3. عدم عادت مردم؛ هنوز برای مردم به روشنی ارتباط با امامعلیه السلام از طریق «نواب» جا نیفتاده بود؛ از اینرو عادت مردم احتیاج به زمان داشت. این کار در دوره اوّل صورت گرفت. وقتی منحرفان دیدند مردم به چنین کارهایی عادت کردهاند، خواستند با ادعای دروغین، خود را نایب خاصّ امام زمانعلیه السلام معرفی نمایند». [1] .
برخی از کسانی که در دوره محمدبن عثمان - نایب دوم امام زمانعلیه السلام - به دروغ ادعای نیابت امامعلیه السلام را داشتند، عبارتاند از: ابومحمد حسن شریعی، محمدبن نصیر نمیری، احمدبن هلال عبرتایی، ابوطاهر محمدبن علی بن بلال، ابوبکر محمدبن احمدبن عثمان معروف به ابوبکر بغدادی، برادرزاده محمدبن عثمان، اسحاق احمر و باقطانی و حسین بن منصور حلاج.
اگرچه حسین بن منصور معروف به صوفیگری است. لیکن مکاتباتی که شیخ در کتاب الغیبه بیان کرده است، نشان میدهد که وی ادعای نیابت هم داشته است.
از دیگر مدعیان دروغین نیابت «شلمغانی» است که در زمان نایب سوم حسین بن روح بوده و شخص دیگری به نام «ابودلف کاتب» که بعد از وفات چهارمین نایب ادعای نیابت نموده است. [2] .
البته گروهی از مدعیان نیابت به تدریج گام را فراتر نهاده، از «مهدویّت» خویش سخن گفتند.
برای اثبات دروغ بودن ادعاهای بابیّت در غیبت کبری و بخشی از غیبت صغری، دلیلهای فراوانی ذکر شده است؛ اما بهترین دلیل زندگی این افراد است. زندگی خصوصی این افراد نشان میدهد در آتش حسد و آزمندی و باورهای کفرآمیز میسوختند و بیتردید صاحبان این رذیلتهای اخلاقی و فکری، در گستره پرشکوه معنویت جایی نمییابند. افزون بر این، دلیلهای گوناگون دیگری نیز بر نادرستی این ادعا گواهی میدهد که به اختصار ذکر میشود.
یک. وقتی علی بن محمد سمری، نایب چهارم، در بستر وفات افتاد، مردم از او خواستند نایب پس از خود را معرفی کند؛ او فرمود: «لِلّهِ اَمرٌ هُوَ بالِغُه»؛ «خدا را امری است که باید به اتمام رساند».
این سخن علی بن محمد نشان میدهد هنگام غیبت کبری فرا رسیده است و دیگر نایبی معرفی نمیشود. چنان که در محل خود ثابت شد هر نایبی باید به وسیله نایب قبل از خود، مشخص شود! بنابراین، معرفی نکردن نایب به وسیله علی بن محمد سمری، نشان دهنده نبودن نایب و نادرستی همه ادعاهای نیابت است.
دو. امام زمانعلیه السلام در توقیعی به علی بن محمد سمری چنین نگاشت: «... وَلا تُوصِ اِلی اَحَدٍ یَقُومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وَقَعَتِ الغَیْبَةُ الثانِیَةُ». [3] .
سه. با آنکه این مسأله، مورد ابتلای مردم است و ائمه اطهارعلیهم السلام تمام آنچه مردم بدان نیاز داشتند بیان میکردند؛ در هیچ روایتی به تصریح یا اشاره از وجود نایب و باب امام زمانعلیه السلام پس از نواب اربعه سخن به میان نیامده است. البته روایات بسیاری از جزئیات احکام و مباحث اعتقادی را به طور کامل بیان کردهاند؛ ولی درباره نیابت چیزی مشاهده نمیشود.
چهار. وجود نص خاصّ و کرامت، از شرطهای اثبات نیابت امام زمانعلیه السلام است. نواب اربعه از این شرطها برخوردار بودند؛ اما مدعیان بابیّت توان ارائه نص و معجزه را نداشتند.
پنج. در روایات، غیبت امام زمانعلیه السلام به صغری و کبری یا تام و غیر تام تقسیم شده است. بیتردید غیبت صغری را بدان سبب غیر تام مینامند که در آن دسترسی به امامعلیه السلام - به صورت غیرمستقیم و از طریق نایب - ممکن است، اگر در زمان غیبت کبری نیز امام زمانعلیه السلام نایب یا باب داشته باشد، اصل این تقسیم درست نیست و حتی در زمان غیبت کبری، غیبت تام محقق نمیشود.
شش. یکی از بهترین راههای اثبات دروغگو بودن مدعیان نیابت، آن است که این گروه مردم را به طرف دین خدا و امام زمانعلیه السلام دعوت نمیکردند. آنان مردم را به خویش فرا میخواندند؛ بر خلاف نواب اربعه که کسی را به خود دعوت نمیکردند. به عبارت دیگر، آن که هوای نفس دارد، نمیتواند نایب امام زمانعلیه السلام باشد. هواپرستی بسیاری از مدعیان دروغین، چنان بود که به ادعای نیابت بسنده نمیکردند و به تدریج به سمت ادعای «مهدویّت» و «نبوّت» پیش میرفتند!
در پایان گفتنی است که اجماع شیعه بر آن است که پس از علی بن محمد سمری، هیچ کس نایب خاصّ امام زمانعلیه السلام نخواهد بود. افزون بر اجماع، ضرورت مذهب شیعه نیز بر این است که با وفات علی بن محمد سمری، رشته وکالت و نیابت خاصّ منقطع شد. [4] .
پی نوشت ها:
[1] همان، ص 494.
[2] زندگانی نواب خاصّ امام زمان علیه السلام، ص 179 - 176.
[3] کتاب الغیبة، ص 395؛ کمالالدین، ج 2، ص 516؛ کشف الغمة، ج 2، ص 53.
[4] مکیال المکارم، ج 2، ص 357.
برداشت از عاشورا